فریدمن روز پنجشنبه در سانفرانسیسکوی آمریکا در سن 94 سالگی درگذشت تا جهان یکی از مؤثرترین اقتصاددانهای خود را از دست بدهد.
بسیاری عقیده دارند که میلتون فریدمن برجستهترین اقتصاددان قرن بیستم در حمایت از بازارهای آزاد است.
فریدمن در سال 1912 در خانوادهای کارگری از پدر و مادری یهودی و مهاجر با ریشه مجارستانی- اتریشی در شهر نیویورک متولد شد.
میلتون فرید من چهارمین و در واقع آخرین فرزند، اما تنها پسر خانوادهای بود که پس از مرگ پدر به نیوجرسی مهاجرت کردند. او در سن 20 سالگی مدرک کارشناسی اقتصاد خود را در دانشگاه راجترز اخذ کرد و سپس در سال 1933 برای کسب مدرک کارشناسی ارشد به دانشگاه شیکاگو رفت و مدرک دکترای اقتصاد را نیز در سال 1946 در دانشگاه کلمبیا کسب کرد.
او در آستانه 40 سالگی تحسین اقتصاددانها را به علت موفقیتهای قابل توجهش در زمینه تجزیه و تحلیل مصرف و تاریخ و تئوری پولی برانگیخت. در سال 1976 وی توانست برای «موفقیتهایش در عرصه تجزیه و تحلیل مصرف، نظریه و تاریخچه پولی و نشان دادن پیچیدگی سیاست تثبیت» جایزه نوبل اقتصاد را دریافت کند. پیش از آن او مدتی مشاور نیکسون، رئیسجمهور آمریکا و رئیس «انجمن اقتصاددانان آمریکایی» (در سال 1967) بود. از زمان بازنشستگی از دانشگاه شیکاگو در سال 1976 فریدمن محقق ارشد موسسه «هوور» در دانشگاه استنفورد بود.
او مدتی نیز در دانشگاه ویسکانسین به تدریس پرداخت، اما با گسترش احساسات ضدیهود در دانشکده اقتصاد این دانشگاه، تدریس در آن را رها کرد و در دولت مشغول به کار شد و طی سالهای 1941 تا 1943 به عنوان مشاور مقامات ارشد خزانهداری فدرال آمریکا فعالیت کرد و در سال 1942 به عنوان سخنگوی خزانهداری از سیاست مالیاتی کینز حمایت کرد و در واقع به ایجاد سیستم دریافت مالیات بردرآمد ماهانه کمک کرد.
فریدمن خود در زندگینامهاش مینویسد که «در آن دوران کاملاً طرفدار عقاید کینز بودم». با گذر زمان عقاید اقتصادی فریدمن نیز تغییر کرد و به منتقد جدی دیدگاههای کینز تبدیل شد. قبل از دهه 1940 فریدمن عمده تحقیقات خود را بر مسائل آماری میگذاشت که این امر در تز وی در تحقیقی که با همکاری سیمون کوزنتس انجام داد، هویدا است.
فریدمن پس از اخذ مدرک دکترای اقتصاد از دانشگاه کلمبیا در سال 1946 به دانشگاه شیکاگو نقل مکان کرد و به مدت 30 سال در آنجا به تدریس پرداخت. فریدمن در آنجا کانون فکری را ایجاد کرد که بعدها چندین نفر از اعضای آن برنده جایزه اقتصاد نوبل شدند و این کانون فکری به «مکتب اقتصادی شیکاگو» معروف شد. فریدمن عمدتاً به علت تلاشهایش برای ترویج ایده نقش بهره در عرضه پول به عنوان عاملی در ارزش اسمی بازدهی (نظریه کمّی پول یا پولگرایی) معروف شد.
فریدمن در سال 1945 با انتشار کتاب «درآمد از فعالیتهای حرفهای مستقل» با همکاری «سیمون کوزنتس» استعداد خود را نشان داد. او در این کتاب نشان میداد که عدم وجود رقابت در عرصه جامعه پزشکان در آمریکا به علت محدودیت صدور مجوز پزشکی، موجب افزایش بیرویه حقالزحمه پزشکان شده است.
او در سال 1957 کتاب «نظریه تابع مصرف» را نوشت و در آن با نقد دیدگاه «حامیان کینز» (حامیان این ایده که افراد و خانوارها انتظارات مصرف خود را بر اساس میزان درآمد خود تطبیق میدهند) نشان داد که مصرف سالانه مردم تابعی است از درآمدهای مورد انتظار آنان در طول زندگی. فریدمن در کتاب معروف «سرمایهداری و آزادی»، تفکر «اقتصاد بازار» را از گوشه عزلت بیرون کشید و آن را به جهانیان عرضه کرد.
او در این کتاب در کنار بحثهای متداول، از موضوعاتی همچون ارتش داوطلب، نرخهای ارز شناور آزاد، لغو صدور پروانه کار برای پزشکان، مالیات بر درآمد منفی، و کوپنهای تحصیلی سخن گفت. وی دشمن سرسخت خدمت وظیفه اجباری بود و زمانی اشاره کرد که لغو قانون خدمت اجباری، تنها مسألهای بود که شخصاً در کنگره برای تصویب آن اقدام به لابی نمود.
اگرچه کتاب سرمایهداری و آزادی فروش مطلوبی نداشت، اما بسیاری از جوانانی که این کتاب را خواندند با خواندن آن به مطالعه علم اقتصاد، علاقهمند شدند. اگرچه بخش اعظم پیشگامیهای فریدمن در زمینه نظریه قیمت (نظریهای که شرح میدهد که چگونه قیمتها در بازارهای منفرد تعیین میشوند) بود، اما او به علت دیدگاههایش در زمینه سیاست «پولگرایی» مشهور شد.
او با به چالش کشیدن دیدگاههای کینز و بسیاری از نهادهای اقتصادی آن زمان، دلایلی برای ضرورت بازبینی در نظریه کمّی پولی(سطح قیمت به عرضه پول وابسته است) ارائه کرد. فریدمن در «مطالعات نظریه کمّی پولی» که در سال 1956 منتشر شد، نشان داد که در طولانی مدت، افزایش رشد پول موجب افزایش قیمت میشود، اما تأثیر چندانی بر کارآیی نخواهد داشت. وی همچنین نشان داد که در کوتاه مدت، افزایش عرضه پول موجب افزایش نرخ اشتغال و کارآیی میشود و کاهش عرضه پول نیز تأثیری منفی بر اشتغال و کارآیی خواهد داشت.
راهحل فریدمن برای مشکلات تورمی و نوسانات کوتاه مدت در اشتغال و تولید ناخالص ملی واقعی، همان قانون به اصطلاح عرضه پول است. بر این اساس، فریدمن معتقد است اگر بانک مرکزی عرضه پول را با نرخ مشابه تولید ناخالص ملی واقعی افزایش دهد، تورم صفر میشود.
دیدگاه پولی فریدمن زمانی اشاعه یافت که وی با همکاری «آنا شوارتز» کتاب «تاریخچه پولی ایالات متحده طی سالهای 1867 تا 1960» را منتشر کرد. در این کتاب، مؤلفان بیان کرده بودند که دوره «بحران بزرگ اقتصادی 1929» در نتیجه سیاستهای نادرست پولی بانک مرکزی آمریکا ایجاد شد؛ این بحث، انتقاد مقامات بانک مرکزی آمریکا را نسبت به مؤلفان کتاب به دنبال داشت که در یک جوابیه داخلی و بسیار طولانی به دیدگاههای فریدمن پاسخ دادند.
بحث میان فریدمن و مقامات بانک مرکزی آمریکا موجب شد مقامات بانک مرکزی آمریکا نهایتاً سیاست انتشار جزئیات مباحث مطروحه در نشستهای خود را کنار بگذارند.
اگرچه بسیاری از اقتصاددانها با عقاید پولی فریدمن مخالفند، اما وی نفوذ فراوانی در اقتصاد جهانی دارد.
یکی از اثرگذاریهای فریدمن بر علم اقتصاد، اصلاح فرضیه سیاست پولی «پل ساموئلسون» از شاگردان مکتب کینز در پرفروشترین کتابش «اقتصاد» بود. در طول دهه 1960 طرفداران اقتصاد کینزی و عموم اقتصاددانها معتقد بودند که دولتها با بدهبستان بلندمدت و دائمی بیکاری و تورم (منحنی فیلیپس) مواجهند.
در این دیدگاه، که بر نرخ طبیعی اشتغال تمرکز دارد، دولت میتواند با افزایش تقاضا برای کالاها و خدمات و با پذیرش نرخ تورم بالاتر، بیکاری را به طور بلندمدت کاهش دهد. اما در اواخر دهه 1960 فریدمن و «ادموند فلپس» از دانشگاه کلمبیا (که امسال جایزه نوبل اقتصاد را دریافت کرد) این دیدگاه را به چالش کشیدند.
فریدمن معتقد بود زمانی که مردم با نرخهای بالاتر تورم سازش پیدا میکنند، اشتغال به طور خزنده میتواند افزایش یابد. فریدمن میگفت برای اینکه نرخ بیکاری را به طور دائمی پایین نگاه داشت، نرخ تورم دائماً در حال رشد (و نه فقط نرخ بالاتر) ضروری است. رکود تورمی (افزایش همزمان تورم و بیکاری) در دهه 1970 دلیل محکمی بر دیدگاه فریدمن-فلپس در این زمینه بود و اکثر اقتصاددانها از جمله بسیاری از حامیان کینز را پیرو دیدگاه فریدمن ساخت.
با کتاب «آزادی انتخاب» که فریدمن آن را با همکاری همسرش «رز» تألیف کرد، عقاید و ایدههای فریدمن در سطح جهان گسترش یافت و این کتاب به پرفروشترین کتاب غیر داستانی سال 1980 تبدیل شد. فریدمن این کتاب را همزمان با مجموعه برنامههای تلویزیونی پی.بی.اس تألیف کرد و با رواج این کتاب، دیگر «فریدمن» به یک نام آشنا در سطح جهان تبدیل شد.
فریدمن همچنین در سال 1957 با «فرضیه درآمد دائمی» اقدام به اصلاح تئوری تابع مصرف کرد که برخی از اقتصاددانهای دانشگاهی این اقدام وی را بزرگترین فعالیتش در جایگاه علمی وی میدانند. فریدمن در دانشگاه، مطالعاتی را درباره چگونگی رابطه چرخههای تورم و رکود با نوسانات عرضه پول آغاز کرد که نهایتاً موجب شد جایزه نوبل اقتصاد سال 1976 را کسب کند و در همان سال از دانشگاه شیکاگو بازنشسته شد و به دانشگاه سانفرانسیسکو نقل مکان کرد تا نظریههای بازار آزاد خود را پیگیری کند.
وی مشاور غیررسمی «باری گلدواتر» کاندیدای ناکام ریاست جمهوری آمریکا در سال 1964 بود، اما چهار سال بعد توانست با مشاورههای خود به پیروزی ریچارد نیکسون در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا کمک کند و در انتخابات سال 1980 نیز به ریگان برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری کمک کرد.
او با مطالعات خود، راه را برای سیاستهای ضدتورمی بانک مرکزی آمریکا در دهه 1980 که به دوره طولانی مدت تورم نسبتاً پایین انجامید، هموار ساخت. فریدمن همچنین مدال ملی علم و مدال آزادی ریاست جمهوری آمریکا را در سال 1988 دریافت نمود. وی رئیس اسبق انجمن اقتصاددانان آمریکا، انجمن اقتصاددانان غرب و انجمن «مونت پلرین» بود و در جامعه فلسفی آمریکا و آکادمی ملی علوم این کشور عضویت داشت.
وی جوایز مختلفی از سوی دانشگاههایی از آمریکا، ژاپن و گواتمالا و جایزه ویژه دولت ژاپن را در سال 1986 دریافت کرد. او تأثیر فراوانی بر رشتههای اقتصاد کلان، اقتصاد خرد، تاریخ اقتصاد و آمار گذاشت و از سرمایهداری بدون مداخله دولت حمایت میکرد. در کتاب آزادی و سرمایهداری (1962) فریدمن از کاهش نقش دولت در یک بازار آزاد به منظور ایجاد آزاد سیاسی و اجتماعی حمایت کرد. وی مجموعه برنامه تلویزیونی «آزادی انتخاب» را در اوایل 1980 در شبکه تلویزیونی پی.بی.اس اجرا کرد و بعدها آن را با همکاری همسرش به کتاب مشهور آزادی انتخاب تبدیل کرد.
وی به عنوان رهبر «مکتب شیکاگو» (اقتصاددان پیرو نظریه پولگرایی) شناخته میشود که بر اهمیت میزان پول به عنوان ابزار سیاستی دولت و عامل ایجاد تورم و چرخههای تجاری تاکید میکند.
او این مکتب را به همراه برخی از متفکران اقتصادی دیگر در این دانشگاه بر پایه نظریه «بازار آزاد و ضددولتی» بنیان نهاد. پیش از ظهور فریدمن، حامیان نظریههای دخالت دولت ایدههای خود را بر دولتهای فرانکلین روزولت تا لیندون جانسون تحمیل کرده بودند، اما از دهه 1970 با بروز تورم و رکود اقتصادی، ایده «اقتصاد آزاد» فریدمن به تدریج خود را بالا کشید.
از آن پس بسیاری از اقتصاددانان، سیاستگذاران و مردم معمولی به این نتیجه رسیدند که «دولت بزرگ» مانع توسعه بخش خصوصی است و از دوره دولت ریگان اقتصاد بازار آزاد توسعه یافت و اقتصاد دولتی را مغلوب کرد.فریدمن بهترین راهکار برای کشورهای نفتخیز را اعطای سهام یکسان نفتی به هر فرد بالای 21 سال سن میدانست که حق و مسئولیت یکسانی را برای همه ساکنان کشورهای نفتی ایجاد میکند.
وی بیش از 20 کتاب را تألیف کرد که یکی از مهمترین آنها سرمایهداری و آزادی (1962) است. یکی از آخرین کتابهای فریدمن، «این زوج خوش شانس» است، که آن را به کمک همسرش در سال 1998 نوشت.